ســاز های ايرانی از حيث جنس به سه گروه : - فلزی - سفالی - چوبی
از لحاظ نوع وشکل توليدصوت به سه گروه :
- سازهای زهی : تار، دوتار، سه تار، عود ، تنبور ، بربط ،رباب ، قانون ( زخمه ای ) ،کمانچه،
( آرشه ای ) ، سنتور(زهی – کوبشی)
- سازهای بادی : فلوت ، نی ، قره نی ، نی انبان ، کرنا ، با لابان ، دوزله ، سرنا ، نفير، دونيه ، شمشال
- سازهای ضربی : دايره ، دهل ، تنبک ، نقاره ، دف
طبقه بندی شده اند . صدای حاصل از يک ساز به جنس و شکل ساختمان آن و طبعا" به ساخت صحيح و دقيق آن بستگی دارد .
1- دسته ای که سیم به وسیله کشیدن زخمه زدن ، با انگشت یا مضراب تولید صوت می کند مانند : تار ، سه تار ، تنبور ، گیتار ، عود ، رباب ، دیوان ، قانون ، ، و ... که به آن ساز های زهی زخمه ای می گویند .
2- دسته ای که با کوبیدن به وسیله چکش مانندی بر روی سیم ،صوتی از آن حاصل می شود مانند سنتور و ... که به آن ساز های زهی کوبشی می گویند .
3-دسته ای که سیم به وسیله کشیدن آرشه ، صوتی حاصل می کند .مانند کمانچه،قیچک ،ویلن و... که به آن سازهای زهی آرشه ای گویند .
4-دسته ای که کوبیدن چکش روی سیم ، به وسیله ای مکانیکی انجام می گیرد. مانند پیانو که به آن سازهای زهی شستی دار گویند.
5- ساز هایی که صوت در آنها در نتیجه دمیدن هوا حاصل می شود . مانند : نی ، سرنا ، کرنا ، دوزوله ، بالابال و... که به آن ساز های بادی گویند .
6- ساز هایی که صوت در آنها در نتیجه کوبیدن حاصل می شود . مانند : تنبک ، دف ، کوزه ، تمپو ،دایره ، دهل ، نقاره گورکه و ... که به آن ساز های کوبه ای گویند .
قبل از آن كه به بحث پيرامون ساز دف و تاريخچهی آن بپردازیم ذكر دو نكته را حائز اهميت يافتيم. اول آن كه به دليل كهن بودن تاريخ سازهای كوبهای اكثر نشانههای مربوط به تاريخ پيدايش اين قبيل سازها همراه با افسانهها و روايات تعريف میگردد كه ذكر اين گونه نشانها حتی با ذكر مأخذ مورد بررسی هم نمیتوانسته و نمیتواند حكماً در جهت روشن شدن قديمی ترين زمان مستند در بكارگيري اين سازها باشد. كه در اين ميان دف به علت شكل ظاهری و نحوهی نوازندگی به نظر می آيد از تاريخ جوانتری نسبت به تاريخ كهن سازهای همگروه خود برخوردار باشد.
دوم آن كه ما در اينجا از حجاری ها و نقاش هایی كه بر روي ديوارها و ظروف يافته بوديم به عنوان مدرک استفاده ننموديم كه خود دو دليل داشت: اول آن كه مدارک ديگری كه محكمتر و قابل استنادتر باشند در دست داشتيم و ديگر نيازی به استفاده از اين نقشها به عنوان شاهد جايز نمی نمود كه اين خود بر دليل دوم استوار گشت و آن اينكه كمان بزرگ يا به قول پهلويان «كمبر» بسيار شبيه به دف مدور می باشد و جز در چند نكته ظريف در شكل ظاهری و در شيوهی نوازندگی (كه در نقشی بر ديوار مشخص نيستند) نمیتوان بين آنها تفاوتی قائل شد. (اين در صورتی است كه به تصوير كشيده شود.) همچنين در فرهنگها و دائرهالمعارفهای بسيار به يک نكتهی جالب توجه و از ديدگاه ما عجيب برخورد نموديم و آن اينكه تقريباً تمامی آنها بين دف و دايره تفاوتی قائل نگرديده بودند يا دايره و امثال آن را نوعی دف دانسته بودند.
شايد اين به دليل آن باشد كه مردم بومی پس از آشنا شدن با اين ساز بنا به سليقهی خود در ساختمان آن تغييراتی دادند و بعضاً بر آن نامگذاری هايی مطابق فرهنگ و زبان خود نمودند مانند نام «دايره» در زبان فارسی كه دارای مفهومی واضحتر از «دف» يا «دوپ» نزد ايرانيان داشته است.
در كل میتوان اينگونه گفت كه تمامی سازهايی كه نوازندگی آن بدين صورت است و يا نحوهی ساختن و ساختمان ظاهری آن شبيه به دف است به نوعی زير مجموعهی ساز دف شناخته میشود.
برای مثال در فرهنگ دكتر محمد معين در هامش كلمهي دف نقش دايرهی زنگی به چشم میخورد و در فرهنگ بهدينان در مقابل كلمهی «دپ» نوشته شده است دف = داريه و يا در فرهنگ گيل و ديلم در مقابل كلمهی دف نوشته شده است: دايره زنگی و همچنين در فرهنگ مختصر اردو به فارسی در مقابل دف نوشته شده است دايره
در بين مزامير داود (ع) در مزمور 149 (و بسياري ديگر) در آيه (بند) 3 چنين آمده است: نام او را با رقص تسبيح بخوانند، با بربط و عود او را بسرايند.
همانند اين رقص تسبيح يا «رقص» در نزد صوفيان رقصی پديد آمده است و صوفيان مبادرت به چنين رقصی كه اصطلاحاً آنرا رقص سماع گويند، مینمايند و اين سماع يكی از برنامههای عملی مسلک تصوف است. حالت وجد و سماع در صوفيان ...
غالباً با شعر و موسيقی و يا سخنان دلكش پير آغاز میگردد و در هنگام سماع و در حلقه ذكر اين دف است كه با نوای خود سالک را تا مرحلهای از بیخودی پيش میبرد و از آنجاست كه سالک با هماهنگ كردن ريتم ذكر با نوای دف خواسته يا ناخواسته به هماهنگی با كل جمع سماع كننده می رسد و اينجاست كه دف مسبب رفتن به سماع و ايجاد خلسه و خلجان و نهايتاً وصال به حق میگردد و به همين دليل است كه هر گاه دفی در هنگام نواختن پاره میشود صوفيان بر دف لفظ شهيد را اطلاق مینمايند. در ارتباط با اهميت سماع مولوی چنين میگويد: چون مشاهده كرديم كه به هيچ نوع به طريق حق مايل نبودند و از اسرار الهی محروم میماندند به طريق الطافت سماع و شعر موزون كه طباع مردم را موافق افتاده است، آن معانی را در خورد ايشان داديم.
دف متشكل از يک بدنه ی استوانه ای قاب مانند چوبي است كه بر يک طرف آن پوست كشيده اند.از آنجا كه ارتفاع اين بدنه كم است گروه دف ها و دايره ها را در ساز شناسی ، سازهای دارای قاب می نامند و ما در بررسی آنها در توضيح بدنه ی ساز ، به جای "استوانه ای" از " بدنه ی قاب مانند" استفاده می كنيم.برای ساختن قاب دف ابتدا قطعه چوبی به طول تقريبی صد و هشتاد و عرض شش تا هفت و ضخامت يک و نيم سانتی متر را با قرار دادن در زير فشار و عبور دادن از ميان غلطك های مخصوص به صورت دايره در مي آورند و دو لبه ی آن را به طور موقت با ميخ به هم وصل می كنند تا قاب خشک شود.پس از خشک شدن ،ميخ موقت را در می آورند و دو طرف قاب را به صورت فارسی بر روی هم می گذارند و محكم می كنند.پس از دباغی ،پوست را چند روز در آب می گذارند تا كاملا نرم شود و بعد آن را می شويند و تميز می كنند و روی سطح خارجی قاب ،چسب يا سريشم می مالند و پوست را روی دهانه ی دف می كشند و می چسبانند.ضخامت پوست بايد همه جا يكسان باشد تا از همه جای دف صدای يكنواخت خارج شود.هرچه پوست كهنه تر باشد ايجاد ارتعاش در آن بهتر و كيفيت صدا مناسب تر خواهد بود.برای محكم تر كردن پوست بر روی قاب ،تعدادی گل ميخ فلزی در دور تا دور لبه ی قاب در فاصله های مساوی می كوبند.در لبه ی داخلی قاب نيز در فاصله های معين تعدادی قلاب يا ميخ كج شده ی فلزی می كوبند و به هر يک از آنها زنجيری مركب از سه رديف حلقه آويزان می كنند.رديف سوم حلقه ها مضاعف است يعنی دو حلقه به حلقه ی ميانی (دوم) متصل می شوند و بنابراين هر رديف زنجير از نظر تعداد حلقه ها به صورت 1،1،2 است.قطر دهانه ی دف ها تا حدودی متفاوت و ميانگين آن حدود پنجاه و پنج تا شصت سانتی متر است.
مولوی در اين ارتباط با ساز دف چنين می فرمايد:
مست شدند عارفان، مطرب معرفت بيا زود بگو رباعيی، پيش درآ، بگير دف
و برای ساز دف منزلت وشخصيتی خاص قايل گرديدند و به آن القاب و صفات متعدد نسبت دادند .
نظامی گنجوی - تشبيه دف به ساغر و می و گلاب دان: يكی بر جای ساغر دف گرفته يكی گلاب دان بر كف گرفته
حافظ ـ حكايت كنندهي اسرار عشق: حديث عشق كه از حرف و صوت مستغنی ست به نالهی دف و نی در خروش و ولوله بود
مولوي : ميا بی دف به گور من زيارت كه در بزم خدا غمگين نشايد
ويا
بی دف بر ما ميا كه ما در سوريم برخيز و دهل بزن كه ما منصوريم
اجزای ساختمانی دف به شرح زيرند :
1.بدنه ی چوبی قاب مانند 2 .يك قطعه پوست 3.تعدادی گل ميخ فلزی 4 .تعدادی قلاب فلزی 5 .حلقه های زنجير فلزی 6. .تسمه يا بند
جنس و موارد به كار رفته در ساختمان دف
قاب (بدنه) : چوب بيد ،چنار،نارنج و به ندرت گردو.بهترين چوب ،چوب تاک است زيرا هم سبک است و هم محكم ،و چون در مقابل سرما و گرما نيز مقاوم است كمتر كج می شود و تاب می خورد.
پوست : پوست بز و ميش مناسب ترند.برخی معتقدند بهترين پوست برای دف ،پوست آهوست.از پوست گوسفند و بز كوهی هم استفاده می شود.در برخی نمونه های جديد به جای پوست از تلق پلاستيكی استفاده كرده اند.
ميخ ها : آهن ، برنج يا مس.در قديم از ميخ چوبی وميخ فلزی معمولی استفاده می شد اما امروزه معمولا از گل ميخ های تزيينی استفاده می كنند.
قلاب ها : آهن يا مس
حلقه ها (زنجيرها) : برنج ، مس يا آهن
تسمه : چرم يا نخ
معرفی مقام های دف :
همانند سازهای زهی که دارای دستگاه مختلف می باشند ، ریتم های نوازندگی در دف نیز معمولاً در قالبی که آن را مقام می نامند اجرا می گردد .
1-حی االه 2- ذکر دایم 3 - دایم 4- حدادی 5- حی الله الله 6-دایم سریع 7 -گریان 8- هل گرتن 9-سه قزی 10- مداحی نوع اول 11- مداحی نوع دیگر
مقامهای دف محلی : بیداغی
1-سماعی 2- مولایی 3- عراقی 4- شای 5-تهلیله 6-لبلان 7-چیا 8-یورتمه 9 - خان امیری 10- پناهی 11- گرمیانی
تاريخچه دايره زنگی به تمدنهای بسيار قديمی ازجمله هند، يونان، چين، مصر، رم و ايران بازمیگردد. «آن هنگام كه يهوديان از مصر مهاجرت كردند، ميريام در جشن اين مهاجرت، دايره زنگي نواخت» (سفر 15، آيه 20، عهد عتيق). دايره زنگی پيوسته با شادمانی، پایكوبی، پيروزی و دوران سعادت و خوشحالی ملتها ارتباط داشته است.
دايره زنگي در قرن هيجدهم، هنگامیكه آهنگسازان از آن در اپراهای خود استفاده كردند، جای برجستهای در موسيقی پيدا كرد، ولي تا قرن نوزدهم محبوبيت چندانی پيدا نكرد تا زمانیكه ايگور استراوينسكی، در تصنيف پتروشكا از آن استفاده كرد و بعدها برليوزنيز اين ساز را در آثار خود به كار گرفت.
هرچند دايره زنگي بهعنوان يک ساز كوبهای در اركسترها پذيرفته شده است، ولی تا هنگامیكه سپاه رستگاری در پايان قرن نوزدهم از آن استفاده نكرد، جايگاه حقيقی خود را بهعنوان سازی كه در مداحی، عبادت و دعا در كليسا به كار می رود، پيدا نكرد.
دايره زنگی اينک بهعنوان سازی آكوستيک كه نيازی به كوک ندارد و متعلق به دسته سازهای كوبهای اركستر است، مورد پذيرش قرار گرفته است. گام آن نامعين است و برای نگهداشتن ريتم در اركستر و همكاری كلی با آن، مورد استفاده قرار می گيرد.
این ساز متشکل است از حلقه ای چوبی به عرض 5 تا 7 و قطر دایره ای از 25 تا 40 سانتی متر که بر یکی از سطوح جنبی دایره ای شکل آن پوست کشیده شده و در جدار داخلی ساز حدود چهل حلقه فلزی کوچک به فواصل مساوی آویزان شذه است. در یکی از نقاط جدار چوبی سوراخی است که نوازنده انگشت شصت خود را در آن داخل می کند و به این وسیله ساز را نگه می دارد و با بقیه انگشتان هر دو دست بر پوست می کوبد و در عین حال ساز را کمی سریع حرکت می دهد تا حلقه های کوچک داخلی همراه با کوبیدن انگشتان صوتی زنگ وار نیز حاصل کنند.
تمبک در فرهنگ های مختلف و با گذشت زمان نام های جالب و قابل ذکری گرفته است که این نام ها عبارت اند از :
.دمبر 2. دمبرک 3. تبنگ 4. تبنک 5. تبنک 6. تبنک 7. تنبيک 8. تنبوک 9. تنتک10. خنبک 11. خمبک 12. خمک 13. دمل 14. دمبال 15. دمبلک يا دنبلک 16.خوراژاک 17. خمچک 18. تمبک 19. دنبک 20. تنبک 21. دمبک 22. تبنگ 23. ضرب
که در برخی از فرهنگ های مختلف تمبک به معنی دف نیز آمده است.
در لغت نامه ی دهخدا :،(( آوازی را گویند بلند و تند مانند صدای ناقوس)).
(( آواز بلند و تیز مثل آواز و زنگ و صدای ناقوس))
((به معنی دف و دهل هم آمده))
(( به معنی دف و دهل و تنبک نیز آمده که بازیگران نوازند))
علت به کار بردن نام(( تمبک)) این است که چون در هنگام نواختن تمبک دوصدای اصلی آن ، یکی صدای (تم) و یکی صدای (بک) میدهد به این ترتیب نام تمبک را انتخاب کردند البته نا گفته نماند که تنبک هم گفته میشود.
از میان سازهای ضربی موسیقی ایران تنبک کاملترین سازی است که تاکنون ساخته شده و آن را از گل پخته و چوب می سازند.
این ساز از دو قسمت کلی و استوانه ای شکل تشکیل شده، قسمت اول( بالا و هنگام نواختن) به قطر تقریبی 25 تا 30 سانتی متر و به طول 45 سانتی متر،؛
که سطح بالائی آن پوست کشیده شده و در پائین به قسمت دوم متصل شده است و این قسمت عبارت است از استوانه باریکتری که در انتها
( پائین) کمی گشادتر شده و به دهانه ای باز منتهی گشته است. جنس تمبک معمولی از چوب است.
تمبک به منظور نواختن به طور افقی روی ران نوازنده نشسته قرار می گیرد و او دست چپ خود را در بالا و دست راست را در کنار راست تمبک قرار می دهد و با انگشتان، نرمه و تمام دست خود بر قسمت های مختلف( مرکز، میان، کنار) پوست می کوبد.
صوت تمبک بدون ارتفاع معین است.
از آنجا که وسیله کوبیدن روی ساز انگشتان انسان است و این وسیله قادر است بر روی تمبک ریزه کاری و شیرین کاری های فراوان اعمال کند می توان از آن به عنوان تکنواز استفاده های شایان و جالب کرد.
نقش همنوازی در این ساز نه فقط همراهی ساز یا آواز و تامین و نگهداری ضرب موسیقی است بلکه طی 25 سال اخیر به ابتکار حسین تهرانی و همکاری دیگران ارکستری مرکب از گروه تمبک نوازان تشکیل شده قطعه هائی اجرا کرده اند.
ساختمان تمبک:
1) پوست 2) دهانه ی بزرگ 3) تنه 4) نفیر (گلو) 5) دهانه ی کوچک
این ساز متشکل از استوانه کوتاهی از جنس چوب، که قطر دایره ان حدود یک متر و ارتفاع آن 25 تا 30 سانتی متر است و بر دو سطح دایره ای شکل جانبی آن پوست کشیده شده است. بر دو نقطه از بدنه استوانه دو انتهای تسمه ای ثابت شده که نوازنده هنگام نواختن آن را به گردن می اندازد و به این ترتیب دهل در جلوی سینه و شکم او طوری قرار می گیرد که سطوح پوست دار در جوانب راست و چپ واقع شوند.نوازنده در دست راست خود چوبی به شکل عصا و در دست چپش ترکه ای نازک می گیرد و با آنها بر روی سطوح پوستی می کوبد، یا آنکه ترکه را به پوست چپ می چسباند و با عصا به پوست راست می کوبد.
صدای این ساز ارتفاعی نامعین دارد.
دهل، سازی کاملا محلی و همراهی کننده( بیشتر با سرنا) است.
چوبهای دهل را در اصطلاح ترکه و کجک می نامند.
ويژگی های ظاهری و ساختاری دهل كردستان
ساختمان دهل كردستان با دهل هاي نواحي ديگر ايران متفاوت است.در دهل كردستان پوست های طرفين دهل به دور طوقه كشيده نمی شوند و با طناب نيز به بدنه ی دهل بسته نمی شوند بلكه با چسب و ميخ مستقيما بر روي لبه های بدنه نصب و كوبيده می شوند.از اين رو به علت ثابت بودن پوست ها بر روی بدنه و نبودن طناب براي تنظيم كشش پوست ها امكان شل يا سفت كردن پوست و تغيير نسبی صدای دهل وجود ندارد.بدنه ی دهل كردستان تخته ای (ورقه ای چوبی) است كه به صورت استوانه خم شده و لبه های آن بر روی هم قرار گرفته و با ميخ محكم شده است.پوست را چند روز در آب خيس می كنند و با استفاده از آهک و زرنيخ موهای آن را از بين می برند.بعد آن را در آب مي شويند و در آفتاب خشک می كنند.پس از خشک شدن دوباره پوست را خيس می كنند تا نرم شود و آن را بر دهانه ی دهل با چسب و ميخ محكم می كنند.دهل كردستان با تسمه ای چرمی از شانه ی چپ نوازنده آويزان و با دست چپ و بدن او به صورت مايل مهار می شود.
سمت راست دهل با چوبی كه سر آن شبيه عصا است و سمت چپ با تركه ی باريک چوبی به صدا د ر می آيد. چوب بزرگ دهل كجک يا گوچان (قوچان) نام دارد كه به معنای عصا است.براي درست كردن چوب دهل ،شاخه ی بلندی را چند روز در آب خيس مي كنند و با يک رشته طناب به دور يک درخت يا ستون محكم می بندند.پس از گذشت چند روز آن را باز می كنند و قسمت مناسب را از شاخه جدا می كنند. غالبا نقطه ای از چوب را كه با پوست در تماس است صيقل می دهند تا هنگام برخورد با پوست آسيبی به پوست نرسد.
تركه را نيز پس از آن كه پوستش را تراشيدند با دنبه چرب مي كنند ودر يک سر آن حلقه ای از جنس نخ يا چرم مي گذارند تا انگشت در آن قرار گيرد.
بدنه (كمه) : چوب جوز (گردو).اين چوب به دشواری خم مي شود اما استحكام بيشتری دارد.بدنه از چوب بيد هم ساخته می شود چون اين چوب بهتر خم می شود اما استحكام كمتری دارد.
پوست : هر دو طرف پوست بز. گاه از پوست گوسفند يا گرگ نيز استفاده می شود.
چوب يا مضراب دهل (گوچان) : چوب بناب (زبان گنجشک). اين چوب سبک و قابل انعطاف است و بهتر خم می شود.از چوب درخت های بلوط ،زردآلو و ارس نيز استفاده می كنند.
تركه ی دهل (تول) : چوب گز. اين چوب محكم است و حالت فنری
نقاره ی گيلان از گروه پوست صداهای يک طرفه ی مضاعف (يک طرف بسته) است كه در بيشتر مناطق شرقی و مركزی گيلان و به ويژه مناطق روستايی متداول است. اين نقاره متشكل از دو طبل تخم مرغی شكل ته بسته در دو اندازه ی مختلف است كه يكی از آنها بزرگتر و با صدای بم تر و ديگري كوچكتر و با صدايی زيرتر است. شكل ظاهری هر طبل بيشتر به يک نيمه ی تخم مرغ شباهت دارد.غالبا در ته بدنه ی نقاره سوراخی براي خروج هوا پس از وارد شدن ظربه بر پوست وجود دارد. جنس بدنه امروزه بيشتر از مس است.در قديم هم بدنه های مسی وجود داشته و هم بدنه های سفالی.بدنه های سفالی را غالبا كولی ها به ويژه در منطقه ی ديلمان ميساختند.مسگرها بدنه ی مسی نقاره را با اكراه می ساختند زيرا معتقد بودند كه اين كار گناه دارد.آنها طبل كوچك نقاره را مظهر شيطان می دانستند و به همين دليل به آن شيطونه می گفتند.بر روی دهانه های نقاره پوست كشيده می شود و دور تا دور هر قطعه پوست رشته رشته است.پوست با اين رشته ها و يک طوقه بر دهانه ی نقاره بسته می شود.از آنجا كه اين رشته ها ثابت و غير قابل حركت هستند برای تنظيم صدای نقاره نميتوان آنها را شل يا سفت كرد و به همين دليل برای تنظيم صدا قبل از نواختن پوست ها را گرم می كنند.رشته های چرمين حتما بايد از سر پوست نقاره متصل به پوست و از همان پوست باشند تا كشش وحالت ارتجاعی آنها با پوست هماهنگ باشد.پوست را قبل از كشيدن بر دهانه ها دباغی می كنند.دباغی كردن پوست را در گيلان و ديلمان براز می گويند.برای اين كار پوست گاو را مدت سه روز در آهک می گذارند تا موهای آن كنده شود.سپس آن را با آب و صابون می شويند و يك دستمال خيس روی پوست می گذارند تا به طور يک نواخت خشک شود. اين كار برای آن است كه وسط پوست ديرتر از اطراف آن خشک شود زيرا ابتدا بايد اطراف پوست و رشته های چرمين متصل به آن خشك شوند و پس از آن سطح اصلی پوست.در غير اين صورت سطح پوست زودتر از اطراف و رشته های متصل به آن خشک می شود و باعث بد حالت شدن پوست بر روی دهانه می شود.رشته های چرمينی كه از پوست جدا می شوند به شكل خاصی در هم بافته و تنيده می شوند و به طوقه ای كه در انتهای بدنه قرار دارد متصل و محكم می شوند.روی اين طوقه ی چوبی را نيز با بندهای چرمی می پوشانند.اين طوقه يک تسمه ی چوبی ست كه آن را به صورت دايره در می آورند.عمل گرد كردن تسمه را در اصطلاح محلی چمبل كردن می گويند.نقاره ی گيلان با دو عدد چوب (مضراب)نواخته می شود.ته هر كدام از چوب ها تا حدودی قطور و بر آمده است و به اين قسمت كه در دست نوازنده قرار ميگيرد كله گی گفته ميشود.
اجزای ساختمانی نقاره گيلان به شرح زيرند:
1.بدنه ي مضاعف تخم مرغی
2.دو قطعه پوست و رشته های متصل به آنها
3.دو عدد طوقه ی چوبی
4.دو قطعه چوب (مضراب ها)
5.طناب يا تسمه ای كه نقاره را در صورت نياز به گردن آويزان می كنند.
این ساز را معمولا با دو چوب و گاه با دست می نوازند و قطر دهانه کوچک 16 و بزرگ 22 سانتی متر است.
نقاره کردستان: تقریبا به شکل بالا ولی بزرگتر است که آن را گاه به اسب می بندند و نوازنده سوار اسب آن را با دست می نوازد.
نقاره فارس: مانند دو تای قبلی جفت است ولی بزرگ تر از آنها و اختلاف زیادتری در اندازه های هر یک نسبت به دیگری( قطر دهانه شان 23، 37 سانتی متر است).
شکل آنها نیز خمره ای فشرده است. نقاره فارس برای ساختن نقاره های جدید، زمینه و مدل قرار گرفته است.
دَمام، سازیست که درتقسیمبندی سازها جزو سازهای کوبهای است با نوسان پوست به صدا در میآید و در دسته سازهای کوبهای استوانهای شکل قرار میگیرد. دمام بیشتر در جنوب ایران بویژه در بوشهر رایج است.
منشاء و تاریخچه ساز دمام
آنچه از تصویر نگاریهای گذشته مشهود است حداقل در ۴۰۰۰ سال پیش در میانرودان و مصر طبلهایی یافت میشده که بعضی ازآن تاکنون به یادگار ماندهاست. در طول تاریخ مردم طبلها را وسیلهای جادویی و قابل ستایش میشمردند و آن را به منظور دفع بدبختی و شومی و یا به هنگام فراخوان ارواح پاک مینواختند. طبلها برای اعلام خبر امور نظامی هم به کار رفتهاند، همانگونه که برای آواز و پایکوبی نیز مورد استفاده فراوان داشتند. دمام نیز از این امور در طول تاریخ مستثنی نبودهاست. طناب پیچی دمام که شبیه به سازهای کوبهای آفریقا و هندی میباشد. ظاهرا نام این ساز را از صدای آن تقلید کردهاند. از جمله سازهای کوبهای جنوب ایران خصوصا بوشهر دمام است.دمام در مراسم آیینی گوناگون در جنوب ایران کاربرد داشتهاست که از آن جمله میتوان به سنج و دمام، زار، نیمههای دریایی، دم دم سحری و سبالو اشاره کرد .
اجزاء سازنده دمام از بخشهای زیر تشکیل شدهاست
پیپ
به بدنه استوانهای شکل دمام بدون پوست بند و چمبره اطلاق میشود. پیپهای یک تکه چوبی را کلا به «پیپ گُرمی» میشناسند.
پیپ گُرم،
قطعهای از تنه یک درخت است که درون آن را خالی مینمودند و روی آن را صیقل داده و برای استحکام و زیبایی روی آن را روغن ورنیس میزدند.
چمبره
حلقهای است از جنس میلههای باریک فلزی و یا نیهای خاص به نام بمبو، نی باز و یا خیزران که آن را مدور میسازند. برای اینکه این نی قابل انعطاف باشد، آن را در آب میگذارند تا نرم شود، سپس آن را مدور کرده با بند دو سر آن را میبندند و اصطلاحا آن را «لکهپیچی» میکنند. این عمل که به معنی پیچاندن تکههای پارچه و یا الیاف به دور چمبره میباشد، آنقدر ادامه مییابد تا قطر نی و یا میله به حدود سه سانتیمتر برسد. هر دمام چهار چمبره دارد، که دو تا دو تا هم اندازهاند. چمبرهای که ابتدا بر روی پوست قرار میگیرد باید کوچکتر باشد. چمبرهها در کل باید اندکی از دهانه دمام بزرگتر باشند. چمبرهها در کل به منظور نگهداری پوستها در نظر گرفته میشوند تا بتوان توسط بندی که در آن میگذرانند پوست دمام را کشید و دمامها را کوک کرد.
پوست
برای ساخت دمام معمولاً از پوست بز پس از دباغی و زایل کردن موها استفاده میشود، هرچند گاهی در گذشته از پوست آهو نیز استفاده شدهاست.
بند
برای ساخت دمام از بندهای الیافی استفاده میشود. این الیاف معمولاً از محصول درختهای خرما و یا نارگیل است که از انواع آن میتوان بند گش یا کمبال را نام برد. این نوع بند را نیز از کشورهای آفریقایی و یا شهر بمبئی میآوردند.
وسایل دمامسازی
وسایل لازم برای ساخت دمام
سوزن بزرگ (سوزن جوال دوز)
سمبه
ماکری و یا گوه، این وسیله تکه چوبی هرمی شکل است که مابین چمبره وپیپ دمام قرار میدهندتا بند به آسانی از آن عبور کند.
چوب حزام
چوب حزام دارای اندازهای بین سی تا چهل سانتیمتر است و آن معمولاً از چوبهای محکم مثل کنار میسازند.
نحوه ساخت دمام
ابتدا پوست را میگندانند، البته بعضا برای برطرف کردن موها، آنرا تیغ میزنند .شیوه سنتی گندانیدن پوست در بوشهر به این شکل است که پوست را در خاکستر داغ میانداختندتا چربیهای زائد از آن جدا شود و پس از گندانیدن، پوست را به دریا میبردند تا ضمن شستشوی آن با آب شور دریا موها نیز به راحتی از آن جدا شود..آنگاه پوست عاری از مو و چربی را به روی دمام میکشیدند.(برای یک دمام دو پوست برای دو سر آن لازم است).سپس چمبره کوچکتر را روی پوست قرار میدهند، اضافات پوست را روی آن برمی گردانند، طوری که چمبره دوم روی پوست برگرداننده شده روی چمبره اول قرار گیرد، سپس پوست را دوباره به جهت اول بر میگردانند، حال دو چمبره در لابلای پوستها محو شدهاند.پوست دوم نیز عینا به همین شکل عمل میشود سپس نوبت به قاب بندی دمام میرسد و آن به آین دلیل است که چمبرهها پس از خشک شدن به بالا برنگردند و پوستها شکل خود را از دست ندهند.قاب بندی در واقع بستن پوستها به طور افقی بر روی چمبرهها است. این کار توسط بند نازکی بنام "ستلی" انجام میشود.قاب بندی عملی موقتی است که پس از خشک شدن پوستها باید بندهای ستلی را از روی پوستها برداشت. بعد از قاب بندی دمام نوبت به بند اندازی دمام میشود . در این مرحله سوزن بزرگی را که با خود بند دمام را میکشد از بین چمبره و دمام عبور میدهند برای سهولت کار سمبه را با فشار مابین پیپ و چمبرهها قرار میدهند تا بند به آسانی عبور کند. روی هر پوست دمام معمولاً هفت و یا هشت سوراخ برای گذراندن بند تعبیه میشود.
بعد از اینکه بندها را عبور دادند، نوبت به بند کشی میرسد .برای این کار دمام را برای چند روزی در جایی که باد خشک بوزد قرار میدهند. در قدیم این دمامها را در راه پلههای طبقات فوقانی منازل قرار میدادند(سر پله). در این مرحله دمامها نباید در معرض آفتاب قرار گیرد و برای خشک شدن پوست دقت میشود تا این کار فقط توسط باد انجام پذیرد.سپس دمام را بند کشی میکنند، البته دمام نو باید تا چند بار پس از استفاده دوباره بند کشی شود تا کاملا پوست آن جا بیفتد .
در گذشته طبل به جز کاربرد در زمینه موسیقی، در ارتباطات نیز کاربرد داشته، و بعضی مواقع از آن برای فرستادن پیام نیز استفاده میکردند.
کوزه و یا (اودو ) نوعی ساز کوبه ای است، که از سفال یا سرامیک ساخته میشود.
این ساز با الگو گرفتن از ساز آفریقایی Udu که اصالتاً سازی نیجریهای است ساخته شدهاست. نسخه ی سفالی و قدیمی این ساز در ایران جهله نام دارد که در موسیقی بندر عباس و برخی شهرهای دیگر جنوب ایران استفاده ی بسیار دارد. نسخه ی هندی این ساز گاتام نام دارد.
کوزه،سازی است خود صدا و از جنس سفال که با ضربه مستقیم نواخته میشود. این ساز با شکلها و شیوههای نواختن گوناگون در استانهای هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان دیده میشود.امروزه کوزههای هرمزگان و سیستان بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند.
اما طریقه نواختن ساز کوزه در نواحی جنوب ایران به این شکل بوده که داخل هر کوزه مقداری آب ریخته شده و کوزه ای که آب درون آن بیشتر است صدایش زیرتر و کوزه با مقدار آب کمتر صدایی بم تر دارد. نوازنده با کف هر دو دست خود به طور متناوب بر دهانۀ کوزه وبدنه آن ضربه می زند و آن ها را به صدا در می آورد.
دامن مطرب این بزم به چنگ آرو بنال کاین همه ناله ی چنگ ودف و زیر و بم ازوست